پسر چوپان

داستان های کوتاه ، خاطرات ، دل نوشته ها ، دلتنگی ها

پسر چوپان

داستان های کوتاه ، خاطرات ، دل نوشته ها ، دلتنگی ها

پسر چوپان

پدرم چوپان بود 50 سال چوپانی.
مادرم دختر برزگر بود ، خانه داری، خیاطی ، گلدوزی، قالیبافی، دروگری ، خرمنکوبی و همه کارهای زنانه عشایر(مختابادی) با هنر 26 محصول از شیر و شیردوشی گله گوسفندان...
ودر کنار همه اینها چه زیبا مادری کرد برای من و برادرانم

و من شدم پزشک ، بعد ها انشاء الله خواهم گفت چرا؟
حال چند وقتی است دوست دارم بنویسم

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گردو» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

آخرین انتقال از وبلاگ پسرچوپان در بلاگفا به وبلاگ پسرچوپان در بیان

درخت گردو از پست لینکدین مهر 97

درخت مثمر در شهر را دوست دارم. موقعی که مرحوم همسرم عضو شورای شهر بود طرحی به او دادم اما متخصص ها قبول نکردند. خودم جلوی خانه ام درخت گردو کاشتم. یکی گفت ریشه اش پی ساختمان را خراب می کند. یکی گفت ریشه در راه فاضلاب نفوذ و مسدود می کند. دیگری گفت دزد از شاخه اش به پشت بام می رود. وهمه گفتند بچه ها برای انداختن گردو سنگ پرت می کنند و شیشه پنجره خرد... اما من کاشتم. امسال که درخت گردوهای باغچه ام در ییلاق سرمازده شدند و حتی دریغ از یک گردو. باغچه درجزین هم درخت گردوهاش دچار آفت کرم خراط شدند. این درخت جلوی خونه نوبرانه خوبی داد. کلی بچه مدرسه ای ها در برگشت مدرسه چیدند و خود ریخته ها را جمع کردند.نوش جانشان.. امروز هم یک تفریح صبح جمعه ای گردوچینی. به هر رهگذر یا ماشین عبوری و همسایه ها از 2 تا 10 تا تعارف کردیم.( تشکر همشون با خدا بیامرز برای همسرم) شکر خدا بیشتز از 500 تا هم سهم ما شد. حالا بازم متخصص ها بگویند فضای سبز شهری باید درخت گونه غیر مثمر کاشت. https://www.linkedin.com/feed/update/urn:li:ugcPost:6451346271012683776/

  • محمد علی سعیدی