پسر چوپان

داستان های کوتاه ، خاطرات ، دل نوشته ها ، دلتنگی ها

پسر چوپان

داستان های کوتاه ، خاطرات ، دل نوشته ها ، دلتنگی ها

پسر چوپان

پدرم چوپان بود 50 سال چوپانی.
مادرم دختر برزگر بود ، خانه داری، خیاطی ، گلدوزی، قالیبافی، دروگری ، خرمنکوبی و همه کارهای زنانه عشایر(مختابادی) با هنر 26 محصول از شیر و شیردوشی گله گوسفندان...
ودر کنار همه اینها چه زیبا مادری کرد برای من و برادرانم

و من شدم پزشک ، بعد ها انشاء الله خواهم گفت چرا؟
حال چند وقتی است دوست دارم بنویسم

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ضبط 10 دی ماه سال 1378  است دقیق 20 سال پیش

 

امیری آوازی دوست داشتنی بود که پدرم می خواند. چه همراه گوسفندان و چه در مراسم و شب نشینی ها

 

مشاجره بین مرحوم پدرم و مرحومه همسرم در برتری دختر یا پسر

 

یقین دارم پدرم شوخی می کرد چون  غم نداشتن دختر را در او مادرم حس می کردم

 

دختر هیچگاه غم نیست. عزیز پدر است

 

پسر خوب هم همین جور

 

امیر گفت خدا من را زن بده

http://bayanbox.ir/view/mp3/3205994764289713240/WhatsApp-Audio-2019-12-12-at-12.07.53-PM.mp3

  • محمد علی سعیدی