خدایا متشکرم
- ۰۲/۰۴/۲۴
پسر چوپان
داستان های کوتاه ، خاطرات ، دل نوشته ها ، دلتنگی ها
پدرم چوپان بود 50 سال چوپانی.
مادرم دختر برزگر بود ، خانه داری، خیاطی ، گلدوزی، قالیبافی، دروگری ، خرمنکوبی و همه کارهای زنانه عشایر(مختابادی) با هنر 26 محصول از شیر و شیردوشی گله گوسفندان...
ودر کنار همه اینها چه زیبا مادری کرد برای من و برادرانم
و من شدم پزشک ، بعد ها انشاء الله خواهم گفت چرا؟
حال چند وقتی است دوست دارم بنویسم
کلمات کلیدی
بایگانی
- تیر ۱۴۰۲ (۱)
- مرداد ۱۳۹۹ (۱)
- خرداد ۱۳۹۹ (۱)
- اسفند ۱۳۹۸ (۱)
- دی ۱۳۹۸ (۱)
- آذر ۱۳۹۸ (۱)
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۳)
- تیر ۱۳۹۸ (۴)
- آذر ۱۳۹۷ (۳۵)
- آبان ۱۳۹۷ (۴)
آخرین مطالب
-
۰۲/۰۴/۲۴یک سال از رحمت بزرگ الهی بر من گذشت
-
۹۹/۰۵/۰۸متن دریافتی از دوستان سراب غرب
-
۹۹/۰۳/۰۸سگ دوست عشایر و چوپانان
-
۹۸/۱۲/۲۸مقابله با کرونا
-
۹۸/۱۰/۲۳خسی در اقیانوس عشاق
-
۹۸/۰۹/۲۱دختر دری از در های بهشت
-
۹۸/۰۸/۲۴طرح نشر حدیث معصوم در فضای مجازی
-
۹۸/۰۸/۰۱سیب گلوگیر
-
۹۸/۰۷/۲۴فرار از تب
-
۹۸/۰۷/۱۸تشویق چیست
پیوندهای روزانه
یک سال از رحمت بزرگ الهی بر من گذشت
۲۴
تیر۰۲
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.